عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود




ازقضا یكی از آنان به رحمت خدا میرود.پس از گذشت چهل روز،یار هم عهد در عالم رویا،متوّفی را می بیند كه در جایگاهی مناسب و خوب قرار دارد.سلام میكند و به او میگوید:رفیق،از تو گله دارم،مگر مابا هم قرار و عهد نداشتیم؟ و او پاسخ میدهد:درست است.من بر سر عهد بودم،اما مقداری از پیمانه ات خالی است،وقتی پر شود،خواهی آمد.این بار می پرسد:به من بگو آنجا چه خبر است؟

این مكان خوب و خرّم را چطور به تو داده اند؟

پاسخ میدهد:آن قدر بگویم كه سخت است.یادت میآید در آن سفر كربلا كه رفتیم از چند گمرک باید می گذشتیم.اینجا هم همان است.گمرک به گمرک جلوی آدم را می گیرند.یكی از آنها مربوط به حساب نماز است. یكی مربوط به روزه است و الی آخر.امّا رفیق،من به هر یک از این جایگاهها می رسیدم،وجود مقدّس حضرت عبدالعظیم علیه السّلام تشریف میآورد،دست مرا می گرفت و از آنجا رد میكرد.

تا مرحله آخر كه مرا به اینجا آوردند و می بینی … . ده سال پس از این خواب،آن خادم هم از دنیا رفت تا به یار هم عهد خود بپیوندد

نقل از سایتhttp://www.abdulazim.com

 




:: موضوعات مرتبط: داستان کوتاه , ,
:: بازدید از این مطلب : 499
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
ن : Bahram
ت : جمعه 3 آذر 1391
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:









نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان Harmonic... و آدرس bahram3.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com