زیگورات پرستشگاهی بود که برای خدایان خود ساخته بودند.بعد از 3000 سال این زیگورات، انسانهایی را به خود دید که دیگر خود به عبادت آن انسانها آمد.حاج مفید اسماعیلی از رزمندگان گردان حمزه سیدالشهدا لشکر ویژه 25 کربلا حرفهایی با زیگورات دارد که با هم میخوانیم:
** ** ** **
بگذار با تو سخن بگویم،ای قامت کشیده در میان تپهها،ای ناظر رود همیشه جاری «دز»
ای که هـزاران سال،بـرای تپهها و درههای هفت تپـه،پدری کردهای!
ای که تاریخ را بهتر از هر آنچه نوشته شده،دیدهای و لمس کردهای!
همه میدانیم جنگها،تمدنها،قتل وغارت،و هرآنچه درکتاب تاریخ،در رابطه بااین قطعه زمین، نوشته شده است در کتیبه ذهنت ورقی بیش نیست؛تو لب به سخن بگشا.
زیگورات چغار زنبیل در هفت تپـه
سردار شهید محمد حسین باقرزاده و سردار شهید حاجی شیرسوار
تـو زبان از قفس رها ساز
تـو چیــزی بگــــــــــــــــــو
تویی که بهتر از هر کسی جراحتها و زخمهایی که از سوی ظالمان و جور پیشگان بر مظلومان وارد شده،آگاهی.
تویی که خود بارها و بارها شاهد غارت و چپاول سرمایهات به بهانه کاوشگری و باستان شناسی بودهای.
با توام! تویی که از خاکت بوی بهشت به مشام میرسد و از درههایی که در همسایگیات، سکنی گزیدهاند،صدای «امن یجیب».
با توام! که «هوس» در سرزمینت،جنسش کربلائیست و «وسوسه» نوعش آسمانی!
با توام «زیگورات!» لب به سخن بگشا و از یاران خمینی بگو.
از جوانان خطه سبز شمال که مشق عشق سرخ خویش را در لوح دلت نوشتهاند.آنانی که از قامت بلندت،ایستادگی را آموختند و از قدمتت،مانایی در تاریخ را.
و حال خود میدانی،قامتت در مقابل روح بلندشان هیچ است و قدمتت قابل قیاس با ماندگاری خون آنان در تاریخ نیست.