آنقدر به کسب علم اهمیت میداد که هیچکس نمیتوانست در محضر این عالم ربانی شرف حضور پیدا کند.
مسئولان و علمای زیادی برای دیدار این شیخ وارسته به شوشتر میرفتند اما اجازه حضور پیدا نمیکردندمثلا روزی حجت الاسلام محسن قرائتی که ازپیگیریهای مداوم خسته شده بود راهی شوشتر شد تا شیخ محمدتقی شوشتری را ببیند،با پرس و جو کردن خانه شیخ را پیدا میکند و در میزند،خود شیخ در را باز میکنند،قرائتی سلام میکند و خواستار دیدار با شیخ میشود اما شیخ میفرمایند که فرصتی برای این کارها ندارند و باید هر چه زودتر به سر درس بروند،در همین حین شیخ خداحافظی میکنند و میخواهند در را ببندند که قرائتی پایش را بین در قرار میدهد و به التماس از شیخ میخواهد که اجازه دهند تنها پنج دقیقه ایشان را زیارت کند،شیخ با بیرغبتی در را تا نیمه باز میکنند و میپرسند نامت چیست؟!
قرائتی که به قول خودش شهره عام و خاص است با تعجب خودش را معرفی میکند و از فعالیت هایش برای شیخ تعریف میکند،شیخ هم بعد از پایان پنج دقیقه خداحافظی میکند و در را میبندد.
تهران امروز
خسرو پناه
:: موضوعات مرتبط:
متفرقه ,
,
:: بازدید از این مطلب : 630
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3