*********
وقتـی که می رفتند پشـت پـای آنها
چشمان جبرائیل حتی گریه می کرد
پائین پای ناقه مریــــم گریه می کرد
دورِ سر گهواره عیسی گریه می کرد
این است آن داغ عظیمی که بـرایش
حتی میان تشت یحیی گریه می کرد
این است زینب بانویی که زیـــر پایش
زانــوی لـــرزه دار سقا گـــریه می کرد
بوسید اکبــــــر دست های مـادرش را
در زیــر چــــــــادر،ام لیلا گریه می کرد
بر روی دامن مــادری در گوش طفلش
آهسته تا میگفت لالا گریه می کرد
یک کاروان گــریه شد وقتی رقیــــه
با گفتـن بابا،بابا گــــریه می کرد
در زیـــــر پـای محمل مستوره عشــق
منزل به منزل ریگ صحرا گریه می کرد
وقتی که می رفتند عالم سینه می زد
وقتی که می رفتند دنیـا گریـه می کرد
لطیفیان
:: موضوعات مرتبط:
اشعار ,
,
:: بازدید از این مطلب : 547
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0