ای علی ای خدای را مرآت
ای علی ای خدای را مرآ ت * وی به رخسارۀ تو چشم تو ما ت
در حقیقت رخ تو مرآتی است * که بود حاکی از حقیقت ذات
وان حقیقت که ذات پاک تُراست * هست مرآت ذات حق به صفا ت
بخدا آن خدا که دیده شود * نشود دیده جز در این مرآت
علم حق را توئی کتا ب مبین * همه آفاق و انفست آیا ت
ذره ما ئیم و آفتا ب توئی * آفتا بـــــا بتـــا ب بر ذرات
خیز و ما را چو نوح ازاین طوفان * بده ای کشتی نجات نجا ت
تا نمرد یم تشنه لب ما را * بده ای چشمۀ حیا ت حیا ت
عجبی نزد ما ز حبّ تو نیست * که کند سیئـا ت را حسنا ت
آری آنجا که شمس جلوه کند * محو گردد ز نور او ظلمـا ت
بودش ابلیس در عبود یت * گر چه فوق کروبیا ن درجا ت
اندر آدم چو سجده بر تو نکرد * درجا تـش ز کبــر شد درکات
خلق را بینش لقای تو نیست * ما نجوئیــم بینــش از اموات
زنده باید که درک زنده کند * این نظر نیست در عِظام و رُفات*
قوم بی معرفت نه انسا نند * حَیَواننـد یا جمــا د و نبــا ت
بحر وصف ازل کجا گنجد * در ظروف حروف یا کلما ت
ما چه اثبا ت مدح بر تو کنیم * ای وجود تو مر ترا اثبا ت
« فواد کرمانی »
:: موضوعات مرتبط:
اشعار ,
,
:: بازدید از این مطلب : 587
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2