مرد با معلومات گفت:پس یک سوم عمرت بر فناست.
خواندن و نوشتن چطور؟ آیا آن را بلدی؟
قایقران پاسخ داد:نه،آقا،من هرگز به مدرسه نرفته ام.
پروفسور گفت:پس به راستی که دو سوم عمرت برفناست.
ناگهان انبوه ابرهای تیره گرد آمدند و توفان شدیدی در گرفت.
در این میان قایق آن ها بر روی امواج خروشان رود در تلاطم بود.
قایقران از پروفسور پرسید:آقا،آیا شما شنا بلد هستسد؟
مرد تحصیل کرده با تأسف گفت: نه.
قایقران گفت پس من متأسفم،کل عمر شما بررفناست،برای این که...
در همین حین قایق واژگون گردید و معمای ناتمام جمله ی قایقران به خوبی آشکار شد. پروفسور در آب افتاد و غرق شد،اما قایقران به سلامت به سوی ساحل شنا کرد.