چندى پیش در میانه صحن كبیر گوهرشاد،محوطه مربع مستطیلى بود از سنگ،با نرده هاى سنگى كه تیركها و ستونهاش از هم فاصله زیاد داشت.این قسمت میانى به «مسجد پیرزن» معروف بود.
مسجد پیــرزن افسانه اى دارد شبیه «حجره تنگ پیــرزن» در ایوان و كاخ مداین.
خاقانى :
نه زال مداین كم، از پیرزن كوفه / نه حجره تنگ این، كمتر ز تنورآن
یعنى آورده اند كه گوهرشاد هنگامى كه براى ساختن مسجد زمین هاى مناسب نزدیک«حرم»را مى خرید،و چندان خرید كه ساختن مسجد را كافى باشد،پیـرزنى حاضر به فروش كلبه محقّر خود نشد،به هیچ بهایى،و چنان كه مهندسان سنجیده بودند،این كلبه قناسى پنج ضلع،درست در میانه مسجد مى انداخت.
شهبانو گوهرشاد كه زنى بسیار توانا اما دادگر بود،توانایى و توانگرى خود را به ستم نیالود و پیـرزن را مجبور به فروش نكرد.گرداگرد خانه او را خرید و به ساختن مسجد آغاز كرد.كار ساختن كه تمام شد و مسجدى بدین فرّ وجلال وجود گرفت،همه ناظران و صاحبنظران تنها نقض این بنیاد باشكوه و آباد را بودن آن كلبه محقر و ویران در میان مسجد مى دیدند،خاصه با چنان قناسى كه داشت.
اما به صورت اگر چنان بود كه ایشان مى دیدند و مى گفتند،به معنى چنان نبود.شاید این تقلیدى بود از داستان دادگرى در ایوان مداین.
به هرحال قصه مىگوید كه پیرزن پس از آن كه كار مسجد انجام گرفت،نزد گوهرشاد رفت و گفت: «اینک قناسى ِ خانه ام را به تو مى فروشم،تا از بهاى آن در میان مسجد بزرگ تو،من نیز مسجدكى از خود و به نام خود یادگار بگذارم.»و چنان شد كه او گفت.
تا چندى پیش،هر كه به صحن جامع گوهرشاد مىرفت،در میان آن پهنه بسیار وسیع،چهار دیوارى مستطیل شكل مى دید كه به آن محل مسجد پیرزن مى گفتند.اما در این اخیر آن نرده ها را برداشته اند و مسجد پیرزن را آبدان بزرگى كرده اند كه از آبش وضو مى گیرند.
دیگر شیوه زنى آن زال و دادگرى گوهرشاد،كم كم به فراموشى سپرده مى شود، مگر نام آن آبدال را «حوض پیر زن» بگذارند یا راهنمایان و زیارتنامه خوانان،نسل به نسل براى زائران این داستان را بازگویند یا قصه را بر لوح و لوایى بنگارند و كنار حوض بر فرازى مناسب و نزدیك نصب كنند، و گر نه حیف از این قصه یادآور قصه اى كهنترـ كه فراموش شود.زیرا در جنب آن همه دیدنیهاى مسجد، یكى از شنیدنیها این است.
بیتوته
:: موضوعات مرتبط:
تاریخی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 474
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3