سلیمان در ماههای آخر سربازی بود.
که ناگهان حادثـه بـزرگ زندگیش روی داد، 14 مهـر ماه1364 هنگامــی که آفتاب در حــال غروب کردن بود،ناگهان متوجه شد که 12 توریست اسرائیلی در حال نزدیک شدن به محل نگهبانی او هستند،محلی که سلیمان خاطر از آن نگهبانی میکرد یک منطقه نظامی بود که سلاحهای خاص در آن نگهداری میشدند و به همین خاطـر ورود تمام افراد غیرنظامی به آن ممنوع بود. سلیمان با مشاهده آن گـروه 12 نفره بـه آنها هشدار داد و به زبان انگلیسی گفت:Stop nopassing اما گروه اسرائیلی به حرف او بیتوجهی کردند و ناگهان اتفاقی رخ داد که همه زندگی او را تحتالشعاع قرار داد،شلیک در گرگ و میش صحرای سینا منجر به کشته شدن هفت اسرائیلی بود.
محاکمهجنجالی:وقتی سلیمان خاطر در دادگاه نظامی حاضر شد به دلیل وضعیت سیاسی آن دوره یعنی پس از امضای معاهده کمپ دیـوید و ترور انـور سادات و تضادهایی که میان جهان اسلام و صهیونیسم وجود داشت،دادگاه سلیمان خـاطر بــه یکی از جنجالی ترین دادگاههای دهه هشتاد میلادی تبدیل شد.
هنگامی کـه بازپـرس دادگاه نظامی از سلیمان خاطـر شرح حادثه را پرسید،سلیمان توضیح داد کــه روی نقطه مرتفعی ایستاده بوده و گروه اسرائیلی درحال نزدیک بودن به او بودند،منطقه مورد نظر منطقه ای ممنوعه و نظامی بوده،پیشتراز آن سلیمان در حال خواندن نماز بوده و گروهی اسـرائیلی نماز خواندن او را مسـخره کرده بودند،سلیمان توضیح داد که چگونه به آنها هشدار داده کـه جلوتر نیایند و اینجا یک منطقه نظامی است ولی گروه اسرائیلی بدون توجه بـه اخطارهای او سعی داشتند او را فریب بدهند.
بازپرس پرسید»:آیا از سالم بودن سلاحت اطمینان داشتی؟«ـ بله،برای این که هر سربازی که سلاح خود را دوست داشته باشد وطن خود را دوست داشته است و آنکه سلاحش را حمل می کند مانند این است که وطنش را حمل می کنـد پس باید ازآن مراقبت کند.
بازپرس پرسید که چرا اقدام به تیراندازی هوایی نکردی و سلیمان جواب داد:«آنها لباس شنا به تن داشتند و یکی از زنها با برهنه شدن می خواست مـرا فریب دهد،منطقه هم منطقهای نظامی بود و تأکیـد کرده بود که هیچ فـردی چه مصری و چه خارجی حق ورود بـه آن را ندارد،به همین خاطر ناچار شدم که شلیک کنم.«
گروهی از نشریات مصری سرسپرده سعی داشتند که سلیمانخاطر را دیوانه معرفی کنند،اما سلیمان همچمنان بر محافظت خود از خاک کشورش درمقابل اسرائیلی ها اصرار داشت به گونه ای که در دادگاه فریاد زد:«من از مرگ هیچ هراسی ندارم،چرا که قضا و قدر الهی است، من از آن هراس دارم که حکمی کـه در مورد من صادر شود آثار منفیای بر همرزمانـم بگذار و آنها را هراسان کند و وطن دوستی را در آنها بکشد.»سلیمان خاطر که قبل از تیرانـدازی فریاد اللهاکبر سر داده بود و خودش را تسلیم نیـروهای مصری کرده بود،عنـوان کرد که در کمال سلامت عقل و روان ایـن کار را کـرده است،رسانههای غربـی سعی کردنـد بـا ایجاد جـو روانی خواستار حکم اعدام بـرای او شوند ولی دادگاه نظامـی در 28 دسامبر 1985 او را به 25 سـال زندان با اعمال شـاقه به زندان نظامی شهر نصر در نزدیکی قاهره فرستاد.
خودکشیساختگی:
در 17 دی مـاه 1364 برخـی از روزنامههای مصر خبری را منتشر کردنـد کـه جنجالی دیگـر در پی داشــت،خبـر حاکـی از آن بودکه سلیمان خاطر در زندان خودکشی کرده است،روزنامههـا بنـا به گزارش پزشکی قانونـی نوشتند که سلیمان خاطر بـا اســتفاده از پارچههای ملحفهاش خودش را حلقآویز کرده،اما پذیرفتن این مسئله هم برای مـردم و هم خانواده سلیمان خاطـر سخت بود،بـرادر سلیمان اظهار داشت کـه من از ایمان و مذهبی بـودن سلیمان اطمینان دارم، او هیچوقت حاضر به خودکشی نبوده است.
برخی شاهدان از مشاهده آثار کبودی و جراحت روی ســاق پــای او خبر دادند،بــه همین خاطر بود که خانواده سلیمان خواستار کالبد شکافی جسد فرزندشان شدند،هر چه بیشتر می گذشت بر احتمال قتل بیشتر افزوده میشد،به همین خاطـر بـود کـه دانشجویان دانشگاهای«قاهره»،«عین شمس» و »الازهر» و همچنیـن دانشآموزان دبیرستانی شروع به تظاهرات کردند،مسئلهای که باعث شد تا دولت مصر سعی کند سریع غائله را ختم به خیر کند و دستور دفن جنازه را داد،ولی مادر سلیمان در مورد مرگ پسرش گفت:«پسرم کشته شد تا آمریکا و اسرائیل راضی شوند».دانشجویان معترض برعلیه اسرائیل شعار میدادند و خواهان جنگ با اسرائیل بودند.تشییع جنازه سلیمان خاطر،ارکان دیکتاتوری حسنی مبارک را به لرزه درآورد و تظاهراتهای پیدرپی،نیروهای نظامی را وادار به اعمال خشونت نمود.
دانشجویان مصری شعار میدادند:
»الصهیونی ده غدار المعقول المعقول إن سلیمان مات مقتول سلیمان خاطر قالها فی سینا قال مطالبنا وقال أمانینا سلیمان خاطر یا شرقاوی دمک فینا هیفضل راوی سلیمان خاطر قالها قویة الرصاص حل قضیة«(...
سلیمان خاطر [با خون خود] اعلام کرده است که گلوله راه حل قضیه [اسرائیل] است) بعدها فاش شد که در 12دی ماه یک عکاس صهیونیست در جریـان تهیه گزارش و فیلم با دوربین خود به سلیمان خاطر حمله کرده است و سلیمان خاطر دچار ضربه مغزی شده است تا اینکه در 17 دی ماه 1364 به شهادت رسید،سلیمان خاطـر در دفاع از خاک میهنش و در ضدیت با پیمان کمپ دیوید دست به کاری زد که از نگاه آمریکا و اسرائیل عمل تروریستی بود ولی دولت جمهوری اسلامی ایران به حمایت از اقدام او پرداخت،خیابان امیر اتابک سابق را که یکی از خیابانهای منشعب ازخیابان مطهری است را به نام سلیمان خاطر نامگذاری کرد و تمبر یاد بودی هم چاپ کرد تا به این ترتیب یاد و خاطره او را زنده نگه دارد.