محبوبیت پیامبر اسلام،قرن هاست که قلوب همه بشریت را تسخیر کرده است،آنچنانکه مرحوم مصطفی عقاد از قول ابوسفیان در فیلم "محمد رسول الله " در مورد روش و سیره رسول گرامی اسلام به هنگام فتح مکه توسط سپاه اسلام گفت:از قلب ها وارد می شود شاید از همین روست که لئون تولستوی نویسنده شهیر روسی در نامه ای در پاسخ خانم یلنا یفسیماونا (واکیلاوا) مادری روسی (که درباره مسلمان شدن یکی از پسرانش سوال کرده بود) به تاریخ 15 مارس 1909 نوشت:
در مورد این که دین اسلام و تعلیمات محمدی در مقابل مسیحیت بسیار با ارزش تر و دارای مقامی والاتر است و خصوصیات بیشتری دارد و این که فرزندان شما در راه این تفکر آسمانی خدمت میکنند با تمام قلبم با آنها بوده هم فکر و به آنها تبریک میگویم.هم اینک کسی که این سطور را برای شما مینویسد یک مسیحی است و با این که به تعلیمات مسیحیت سالها عمل کرده ، اما باید بگویم که دین اسلام و تعلیمات محمدی با تمام خصوصیاتش و آن چنان که در ظاهر دیده میشود بسیار بسیار از مسیحیت کاملتر و باارزشتر میباشد...دین اسلام دور از مسایل غیر طبیعی است.در رأس آن حضرت محمد(ص) وجود دارد که در تعلیمات خود اساس تمام ادیان مقدس را در خود دارد و با خیلی از حقایق دین مسیحیت نیز همگامی و نزدیکی دارد. زیرا پایه ادیان الهی خداست.تعالیم ادیان نیز در جهت تشویق انسانها در ایمان به خداست. بنابر این آنچه این تبلیغ و وظیفه را بهتر به انجام برساند احترام بیشتری خواهد داشت و آن دین اسلام است.
یوهان ولفگانگ گوته(1838-1749)بزرگترین شاعر آلمانی که با آثار فراوان و ارزشمندش در ردیف بزرگترین شاعران جهان قرار گرفته چنان برخورد شگفت انگیز و جالبی با اسلام دارد که شایسته است آن را به شیوه ای علمی و دقیق بررسی کنیم.علاقه گوته به اسلام علاقه ای درونی و خارج از قواعد معمولی است.گوته علاقه اش را به اسلام در مقاطع مختلف زندگی بروز داده است.
نخستین جلوه این علاقه و گرایش به دوران جوانی گوته یعنی 23سالگی او بازمی گردد که مدحی بسیار زیبا در وصف پیامبر گرامی اسلام می سراید.در 70سالگی نیز آشکارا بیان می کند،در این اندیشه است همه شبهای قدر را که قرآن در آن نازل شده است،شب زنده داری کند و این فاصله زمانی،یعنی بین 23تا 70سالگی دوره ای طولانی از زندگی گوته را شامل می شود که این شاعر آلمانی به شیوه های مختلف علاقه خود را به اسلام نشان میدهد.گرایش به اسلام در گوته بیش از هر چیز در دیوان شرقی نمود می یابد.این کتاب در کنار اثر بزرگ گوته،فاوست،از مهمترین آثار او به شمار می رود.یکی از ابیات شگفت انگیز دیوان، بیتی است که شاعر در آن گمان این را که مسلمان است،منتفی نمی داند.مطالعات قرآنی گوته در سال 1772 دستاوردی بزرگ برای او دارد، چراکه او انگیزه می یابد تا به تدوین نمایشنامه محمد بپردازد.اگرچه این نمایشنامه هرگز مجال اجرا نیافت،اما در بخشی از این نمایشنامه که گوته آن را یادداشت کرده است،می توان به مفاهیم زیبایی از اسلام و بنیانگذار این دین مبین در نزد گوته برخورد و از این رو بررسی این اثر برای دریافت بهتر رابطه گوته با اسلام بسیار راه گشاست.در این نمایشنامه به نمونه هایی برمی خوریم که دلایل و چگونگی علاقه شخصی گوته را نسبت به اسلام نشان میدهد.در این میان،2جلوه نمودی بیشتر دارند: نخست شخصیت حضرت محمد(ص) و دوم تعالیم حیات بخش اسلام که گوته به سبب این 2جلوه،علاقه ای درونی نسبت به اسلام می یابد.یکی از بخشهای زیبای این نمایشنامه "نغمه محمد"نام دارد. این شعر مکالمه ای میان علی(ع) و فاطمه (س) است.گوته این شعر را بهار سال 1773 می سراید چرا که او تا این زمان کتابهای بسیاری درباره حضرت محمد(ص) مطالعه کرده بود. گوته در این شعر شخصیت بنیانگذار دین اسلام را به مثابه رهبر معنوی بشریت تصویر می کند و برای بیان بهتر موضوع از تمثیل سیلی عظیم و آبی فراوان بهره می جوید،تا بدان وسیله آغاز حرکت او را از نقطه های کوچک تا رسیدن به قدرت معنوی بزرگ بهتر بیان کند.
به جز این دو نویسنده و متفکر تاریخ،بسیاری از دانشمندان و فضلاء و اندیشمندان غیرمسلمان به شخصیت والای پیامبر گرامی اسلام اذعان داشته اند.از جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد.
لئون تولستوی،نویسنده و فیلسوف اخلاق گرای معروف روسیه که آموزه هایش سرمشق رهبران بزرگ سیاسی در جهان بوده است،علاوه بر نامه ای که در بالا آمد،در کتاب" اسلام و عرب" دکتر گوستاو لوبون صفحات 154 و 159،نظریه صائبی در مورد پیامبر اسلام دارد.
وی که سرمشق افرادی همچون گاندی بوده،چنین میگوید:«شخص شخیص پیامبر اسلام سزاوار همه گونه احترام و اکرام می باشد.شریعت پیغمبر اسلام بعلت توافق آن با عقل و حکمت در آینده عالمگیر خواهد شد.
واشنگتن ایروینگ،
نویسنده وکنسول آمریکادر اسپانیا درکتاب Mohammad and his successors می نویسد:تمام آیات قرآن محکم و پرمعنی می باشد و از روی شعور نوشته شده است. بنابراین سندی که باعث تسلی قلب خودمان در دست باشد،نداریم.
کارل مارکس،
فیلسوف،سیاستمدار وانقلابی آلمانی الاصل درقرن 19با درک عمیق ازشخصیت پیامبر عظیم الشأن اسلام چنین اظهار میدارد:«محمد مردی بود که...از میان مردمی بت پرست با اراده آهنین برخاست و آنان را به یگانه پرستی دعوت کرد و در دلهای ایشان جاودانی روح و روان را بکاشت. بنابر این او را نه تنها باید در ردیف مردان بزرگ و برجسته تاریخ شمرد،بلکه سزاوار است که به پیامبری او اعتراف کنیم و از دل و جان بگوییم که او پیامبر خدا بوده است."به نقل از کتاب" محمد عند علماء الغرب"،ص101
مهاتما گاندی،درکتاب "اسلام شناسی غرب" صفحه 36 می نویسد:حیات شخص پیامبر اسلام بنوبه خود نشانه و سرمشق بارزی برای رد فلسفه عنف و اجبار در امر مذهب است.
جواهر لعل نهرو نیز در کتاب "نگاهی به تاریخ جهان" میگوید:مذهبی که پیامبر اسلام تبلیغ می کرد بواسطه سادگی و راستی و درستی آن و دارا بودن طعم دموکراسی و برابری،مورد استقبال توده های کشور های مجاور شد.
ولتر فرانسوی،در کتاب اسلام از نظر ولتر صفحه 28 و 53 گفته است:حضرت محمدبی گمان مردی بسیار بزرگ بود.وی جهانگشایی توانا،قانونگذاری خردمند، سلطانی دادگر و پیامبری پرهیزگار بود. او بزرگترین نقشی را که ممکن بود در مقابل چشمان مردم عادی ایفا کند در روی زمین ایفا کرد.
پیرسیمون لاپلاس،
منجم و ریاضیدان معروف فرانسوی قرون 18 و 19میلادی که نظریات او تحولات بزرگی در نجوم ایجاد کرد،در مورد دین مبین اسلام چنین اظهارنظر نموده است
گرچه ما به ادیان آسمانی عقیده نداریم ولی آئین حضرت محمد(ص) و تعالیم او،دو نمونه اجتماعی برای زندگی بشریت است.بنابر این اعتراف می کنیم که ظهور دین او و احکام خردمندانه اش،بزرگ و با ارزش بوده و به همین جهت از پذیرش تعالیم حضرت محمد بی نیاز نیستیم به نقل از مجله مکتب اسلام اردیبهشت 52 صفحه۶۹
پرفسور ارنست هگل، یکی از بزرگترین و پرنفوذترین فلاسفه آلمانی الاصل قرن19 در کتاب "زندگانی محمد" نوشته توماس کارلایل صفحه 48 می گوید: «اسلامیت طرح خیلی جدید و در "عین حال، طرح غیرمخدوش و بسیار عالی توحید می باشد.
هربرت جرج ولز،نویسنده و محقق انگلیسی در کتاب"سرمایه "می نویسد:«اسلام تنها دینی است که هر بشر شرافتمند می تواند بداشتن آن افتخار ورزد…تنها دینی است که من دریافته ام و بارها گفته ام که از سر خلقت آگاه است و با راز آفرینش آشنا و همه جا با تمدن ".همراه است، دین اسلام می باشد.
پروفسور ویل دورانت ،مورخ و نویسنده آمریکایی(1885-1981)که میلیونها نفر در جهان،آثار او را مطالعه می کنند،در رابطه با شخصیت بزرگ پیامبر بزرگوار اسلام چنین اظهارنظرمی کند:اگر به میزان اثر این مرد بزرگ در مردم بسنجیم،باید بگوئیم که حضرت محمد(ص)از بزرگترین بزرگان تاریخ انسانی است. وی درصدد بود سطح معلومات و اخلاق قومی را که از فرط گرمای هوا و خشکی صحرا بتاریکی توحش افتاده بودند،اوج دهد در این زمینه توفیقی یافت که از توفیقات تمام مصلحان جهان بیشتر بود کمتر کسی را جز او میتوان یافت که همه آرزوهای خود را در راه دین انجام داده باشد،زیرا به دین اعتقاد داشت.محمد«ص» از قبایل بت پرست و پراکنده در صحرا امتی واحد به وجود آورد.برتر و بالاتر از دین یهود و دین مسیح و دین قدیم عربستان آئینی ساده و دینی روشن و نیرومند با معنویاتی که اساس آن شجاعت و مناعت قومی بود پدید آورد، که در طی یک نسل در یکصد معرکه نظامی پیروز شد و در مدت یک قرن یک امپراتوری عظیم و پهناور بوجود آورد و در روزگار ما نیروی مهمی است که بر یک نیمه جهان نفوذ دارد.
اینها تنها بخشی از اظهار نظرات متفکرین و اندیشمندان غرب درباره رسول مکرم اسلام است. ولی متاسفانه علیرغم این حقایق انکار ناپذیر و مهمتر از همه،حقانیت دین و آیینی که در طول بیش از 1400 سال علیرغم تمامی دشمنی ها و دشواری ها و تحریفات،اینک خود را در برابر هیمنه و غوغای دین ستیزان و سلطه جویان جهانی زنده و پویا و پایدار نگه داشته است، برخی به اصطلاح شبه روشنفکران در این سو و آن سوی جهان برطبلی می کویند که در دوران جاهلیت اعراب،امثال ابوجهل و ابولهب و بت پرستان مکه برآن می کوبیدند.گویی سررشته این جاهلیت متعصب پایان ناپذیر است و همچنانکه استنلی کوبریک و آرتور سی کلارک در"2001: یک ادیسه فضایی" نشان دادند،در میمون های میلیونها سال پیش و بشر به اصطلاح متمدن امروزی به یک نحو حلول می کند.تنها تفاوت در آن است که سلاح استخوانی جایش را با سلاح پیشرفته تکنولوژیک عوض کرده است.
خانم ممسن که درحال حاضر استاد دانشگاه استانفورد کالیفرنیاست در مورد نفوذ اسلام و برخوردهای هتاکانه و بی شرمانه برخی از رسانه های غرب با آن و پیامبر عظیم الشانش طی یک سخنرانی می گوید:ظهور اسلام در پرتو مجاهدت های نبی اکرم(ص) و اهلبیت علیهم السلام نقطه عطف تاریخ بشری است،به گونه ای که بدون این نقطه عطف آسمانی هرگز تمدن هایی چون روم، مصر و ایران باستان راهی به تمدن کنونی نداشتند.
دلایل تاریخی این حقیقت غیر قابل انکار بی شمار است.یکی از این دلایل اقرار مکرر دانشمندان اسلامی و خصوصاً غیر اسلامی و اروپایی به این حقیقت عظیم است که نمونه کوچکی از آن را هم اکنون پیش رو دارید.متأسفانه جامعه به ظاهر پیشرفته غرب صهیونیزم زده برای مقابله با تعالیم ادیان آسمانی خصوصاً اسلام عزیز جنگ روانی گسترده ای را آغاز نموده که پیشقراولان آن سردمداران شناخته شده آمریکا و اسرائیل هستند.با کمال تعجب داعیه داران دروغین تمدن و حقوق بشر به علت ضعف و زبونی در مصاف با نورانیت آفتاب عالمگیر محمدی(ص) عقده گشایی نموده،بی ادبی پیشه کرده و به ساحت مقدس پیامبر عظیم الشان اسلام اسائه ادب نموده اند.خوشبختانه دانشمندان بنام این جوامع برخلاف تلاش های مذبوحانه و توهین آمیز نه تنها پیامبر اسلام را از بزرگان طراز اول تمدن دینی میدانند بلکه با صراحت تمام بر جهانی شدن دین اسلام بعلت مزایای بی شمار آن اقرار نموده اند.دقیقاً همین نکته مهم است که خاطر توهین کنندگان را به درد آورده و آنها را به ورطه بی فرهنگی و توهین کشانده است.از سوی دیگر در پوشش این اسائه ادب به ساحت مقدس پیامبر اعظم(ص) درصددند واکنش جهان اسلام را مورد ارزیابی قرار داده تا با سناریوهای جدید فشارهای بیشتری را بر مسلمانان جهان به ویژه جمهوری اسلامی ایران وارد کنند.
اما حکایت دیگر این پرده دری،از پرده برافتادن بسیاری از ادعاها و سرو صداهای دمکراسی طلبی و آزادیخواهی این حضرات است که به خواست خدا هر زمان بیشتر و بیشتر کوس رسوایی خود را به صدا درمی آورند.نکته قابل تامل اینجاست که در نظر این مدعیان دمکراسی، اهانت و توهین به یک پیامبر الهی،آن هم پیامبری که بیش از 5/1 میلیارد پیرو دارد و در میان 5/4 میلیارد دیگر ساکنان کره خاکی نیز مورد احترام و اقتدای بسیاری است،از تبعات دمکراسی محسوب شده و باید آن را تحمل کرد ولی حتی تحقیق درباره واقعه ای تحت عنوان کشتار یهودیان در جنگ دوم جهانی،با تلقی شدن جریحه دار کردن احساسات نهایتا 15 میلیون یهودی(که بسیاری از آنها اساسا موضعی دربرابر واقعه فوق ندارند)جرم است و اگر کسی بگوید مثلا به جای 6 میلیون یهودی،5/5 میلیون در آن جنگ کشته شدند،بایستی محاکمه شده و به زندان محکوم شود!!
با این وصف که در اینجا هیچ توهینی حتی به آنها که واقعه هلوکاست را صحیح می دانند، نشده بلکه فقط باب بحث و تحقیق درباره یک واقعه تاریخی باز شده است.این درحالی است که در دین اسلام نه تنها کوچکترین اسائه ادب به ساحت هیچیک از پیامبران الهی جایز نیست،بلکه گناهی بزرگ برشمرده میشود و احترام و تکریم همه پیغمبران خدا براساس نص صریح قرآن کریم،واجب به شمار می آید.یعنی در روش آزادیخواهی مورد ادعای آقایان، جریحه دار کردن قلب5/1 میلیارد مسلمان و صدها میلیون موحد و آزادیخواه دنیا،عین دمکراسی است ولی سوال کردن درباره یک واقعه تاریخی که مورد نظر چند میلیون یهودی است ،جرم بوده و حکم زندان دارد. جالب اینکه دیوید ایروینگ،مورخ سرشناس بریتانیایی که درسال2006 به جرم انکار اتاقهای گاز در آشویتس طی سخنرانی 17سال قبلش (درسال1989)در حالی در انگلیس محکوم به 3سال زندان شد که ابراز داشت در سال 1991حرفش را پس گرفته و دیگر به آنچه درباره هلوکاست گفته،معتقد نیست!!
(به یاد انگیزاسیون قرون وسطی نمی افتید؟)
در آمریکا کتابی به نام"یک طرح برای تقسیم و انزوای دین "به چاپ رسیده که در آن مصاحبه مفصلی از دکتر مایکل برانت معاون ارشد رئیس سابق سیا،باب وود واردز و عضو مهم بخش شیعه شناسی سازمان سیا منتشر شده است.وی در این مصاحبه از اسرار تکان دهنده ای پرده برداشته و در جریان اتهام کارکنان سیا به فساد مالی بطور ناخودآگاه اعتراف کرده،در این سازمان مبلغ 900 میلیون دلار برای سازمان دهی مبارزه با تشیع اختصاص یافته بوده است.گفتتنی است که دکتر مایکل برانت مدتی طولانی در بخش مذکور فعالیت داشته،ولی چندی پیش به خاطر فساد مالی از کار برکنار شد و او نیز از باب انتقام جویی خیلی از اسرار محرمانه را برملا کرد.
مصاحبه وی به طور بسیار خلاصه چنین است:
انقلاب 1979 ایران ضربه های اساسی به سیاست ما در حاکمیت در کشورهای اسلامی وارد ساخت.پس از ناکامی ما در چندسال اول انقلاب برای کنترل آن و رشد روزافزون بیداری اسلامی و گسترش دامنه ی نفرت علیه غرب و ظهور اثرات جوش و خروش انقلابی در شیعیان کشورهای مختلف بالاخص لبنان،عراق،کویت،بحرین و پاکستان،مقامات بلند پایه سیا دور هم جمع شدند.در این جلسات نماینده سرویس مخفی مشهور انگلیس MI6 نیز شرکت می نمود؛ زیرا انگلیس تجربه ی وسیعی در مطالعه روی کشورها را دارد.در این گردهمایی ها نتیجه گیری شد که انقلاب ایران فقط نتیجه طبیعی سیاست های شاه نبوده است،بلکه در باطن عوامل و حقایق دیگری نیز وجود دارد که محکم ترین آن عوامل،یکی رهبری سیاسی توسط مرجعیت دینی شیعی و دیگری شهادت حسین نوه پیامبر اسلام در 1400 سال پیش است.حادثه ای که قرن هاست شیعه به یاد آن با غم و اندوه بی نهایت عزاداری می کند.این دو محور است که شیعه را از سایر مسلمانان فعال تر و متحرک تر می سازد.در همین گردهمایی تصویب شد که برای مطالعه اسلام شیعی و برای برنامهریزی و کار روی این پروژه یک شعبه جداگانه و مستقلی تاسیس شود و نخست بودجه چهل میلیون دلاری برای آن اختصاص یابد.
به نظر می آید تمامی جنگ های روانی و غیرروانی که اخیرا علیه اسلام و شیعه به راه افتاده، حتی توطئه علیه حزب الله لبنان و ترور رهبرانش و همچنین نسل کشی در نوار غزه و...همه و همه به همین تئوری ها و نقشه ها بازمی گردد.
گوته در آن بخش از نمایشنامه اش از زبان رسول گرامی اسلام چنین می سراید:
اى قلب عاشق خویش را به سوى آفریدگارت روانه ساز
اینک اى پروردگار من تو را می پرستم
تویى که همگان را دوست دارى و آنان را عاشقى
تویى که خورشید و ماه و ستارگان را آفریدى
و زمین را و آسمان را و هستی را
کاملاً روشن است که گوته مفهوم این نیایش را به زیباترین شکل از قرآن برداشت و از زبان حضرت محمد صلوات الله علیهم بیان کرده است.به راستی چگونه گوته به چنین دانشى درباره قرآن و چنان عشق و محبتی نسبت به خاتم پیامبران دست یافته بود؟
:: موضوعات مرتبط:
تاریخی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 361
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3