ای آنکه زنده از نفس توست جان من
آن دم که با تـوأم،همه عـالـم ازان من
آن دم که با توأم،پُِرم از شعر و از شراب
میریــزد آبشـــــــار غــــزل از زبـان من
آن دم که با تـوأم،سبکـم مثل ابــرها
سیمرغ کی رسد به بلندآسمان من
بنگــر طلـوع خنـدهی خـورشید بـر لبـم
زان روشنی که کاشتی ای باغبان من!
با تـو سخن ز مهر تو گفتن چه حاجت است؟
خـود خوانـدهای به گوش من ایـن،مهربان مـن
:: موضوعات مرتبط:
اشعار ,
,
:: بازدید از این مطلب : 350
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3