زنانی مسلح به کلاشینکف از ورودیهای این پادگان حفاظت میکنند و عدهای دیگر در ایستگاه بازرسی خودروها را مورد بازرسی قرار میدهند.آنها خود را "فدایی" میخوانند.
عبیر میگوید:
"شوهرم مرا تشویق کرد که عضو شوم و من از نظرش خوشم آمد.خودم را به مرکز عضوگیری معرفی کردم و فورا پذیرفته شدم."
عبیر روزها به عنوان تکنسین در یک آزمایشگاه رادیولوژی مشغول به کار است.
او میگوید:"قبل از اینکه یاد بگیرم چه طور با اسلحه کار کنم جرئت نمی کردم تنها در خانه بمانم،چون که میترسیدم اگر به خانه حمله شود کاری ازم برنیاید.میخواستم یاد بگیرم و کمک کنم.داوطلب شدم چون میدیدم کشورم در حال نابودی است."
اولین واحد زنان "نیروهای دفاع ملی" در سوریه در شهر حمص تشکیل شده است و در آن زنان مبارز از سنین 18 تا 50 سال حضور دارند.نادا جعجع،یک فرمانده بازنشسته که مسئولیت آموزشها را برعهده دارد،میگوید دلیل انتخاب حمص تجربهی وضعیت اسفناکی است که این شهر از سر گذرانده است.
وی میگوید:"این یک جنگ عادی نیست.مثل جنگ اکتبر(جنگ 1973 با اسراییل) نیست.دشمن این بار فرق دارد.این بار دشمن ازخانوادههای خودمان،همسایگانمان و از کشورهای همسایهای که سلاح در اختیارشان میگذراند و به دنبال تسری افکار متحجرانه هستند است.آنها سوری ها را میکشند و قتل عام میکنند. این یک جنگ وحشیانه است."
فرمانده جعجع میگوید:"آموزشهاشامل آموزشاستفاده از کلاشینکف،مسلسل،نارنجک،حمله به ایستهای بازرسی مخالفین و کنترل ایستهای خودی می شود.همچنین انجام عملیات و تاکتیکهای نظامی نیز تعلیم داده میشوند.
"اعتدال حمد"،سیو چهار ساله،کارمند دولت و مادر سه بچه است.او می گوید همسرش او را تشویق به عضویت کرده است اما دلیل اصلیش برای عضویت در سه ماه پیش "شوق به حمایت از ارتش و دفاع از سرزمین پدری بوده است."
در رژهای که در پایان تمرینات در استادیوم صورت میگیرد،زنان با نهایت تـوان خود فـریاد میزنند: "با خون و جانمان،خود را فدای تـو میکنیم،ای بشار!"