عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



رامبد کیف مدرسـه را با عجله گوشـه ای پـرتـاب کــــرد و

بی درنگ به سمت قلک کوچکی که روی تاقچه بود،رفت.

همه خستگی روزش را بر سر قلک بیچاره خالی کرد.

پولهای خرد را که هنوز با تکه های قلک قاطی بود

در جیبش ریـخت و با سـرعت از خـانـه خـارج شد.

وارد مغازه شد.با ذوق گفت:ببخشید آقا !

یه کمربند می خواستم.آخه،آخه فردا تولد پدرم هست... .

مغازه دار میگه: به به.مبارک باشه.چه جوری باشه؟

چرم یا معمولی،مشکی یا قهوه ای، ...

پسرک چند لحظه به فکر فرو رفت.

- فرقی نداره.فقط ...،فقط دردش کم باشه!!!

 

کتاب سرخ

 

 





:: موضوعات مرتبط: داستان کوتاه , ,
:: بازدید از این مطلب : 354
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : Bahram
ت : سه شنبه 6 فروردين 1392
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:









نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان Harmonic... و آدرس bahram3.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com