آن روز صبح یک دسته صورتحساب تازه رسیده بـود.
نامه شرکت بیمه،از لغو شدن قرارداد هایشان خبر می داد.
زن آه کشید و با نگرانی از جا برخاست تا شوهرش را در جریان بگذارد.
آشپزخانه بـوی گاز می داد.
روی میز کار شوهرش نامه ای پیدار کرد.
«...پول بیمه عمر من برای زندگی تـو و بچه ها کافی خواهد بود...»
نوشته Monica Ware
ترجمه گیتا گرگانی