ای سرخی شفـق ز رخ لاله فام تـو
ای روح بخش زندگیــم عطـر نـام تـو
با پهلوی شکسته به پایم کنی قیام
شرمنده می شود علی از احترام تو
آنسان قدت خمیده که در موقع نماز
فـرقـی نبـود بین رکــوع و قیـــام تـو
از مــردم مدینه که خیــری ندیـده ام
جان می دهد به فاتح خیبر سلام تو
اين روزهای تلخ که حرفم نمی خرند
پر می زنـــم به خاطـر شهد کلام تـو
پیچیده در مدینه که زهرا نماندنیست
بنگــــــر به التماس نشستـه امام تـو
حرفی بــزن بگو که با حیـدری هنوز
تـا بشنوند اهـل مـدینــه پیــــام تـو
:: موضوعات مرتبط:
اشعار ,
,
:: بازدید از این مطلب : 403
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2