قالی را از دزد خرید
روزی علامه جعفری در زمان بازگشت به منزل متوجه شد که دزدی از منزل ایشان فرشی برداشته و می برد.
دزد را تعقیب کرد و در سرای بوعلی بازار تهران،دید که دزد مشغول فروختن قالی است.
به حجره رفت و با پیشنهادی که هم به نفع حجره دار بود و هم دزد،قالی را خرید.
ولی شرط کرد که فروشنده قالی آن را تا منزل برایش حمل کند.
وقتی دزد به منزل استاد رسید،دستپاچه شد و از علامه معذرت خواست.
علامه بدون آن که به رویش بیاورد گفت:
«من که ندیدم تو از خانه من فرش را دزدیده باشی.من فقط قالی را از تو خریده ام.»

:: موضوعات مرتبط:
داستان کوتاه ,
,
:: بازدید از این مطلب : 502
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0