«کربلای ۵» خط قرمز دولت است یا «کرسنت»؟!
حسین قدیانی: به «زمین صبحگاه دوکوهه» قسم،مخ «قطار اندیمشک» دارد سوت می کشد این روزها.در دولتی که اهانت به ساحت قدسی حضرت زهرا(س)…همان حضرت زهرای بچه های پهلوشکسته «کربلای ۵» تحمل میشود،ما را ممنوع القلم،بلکه دادگاهی کرده اند تا هیچ چیز از فساد نفتی کرسنت آقازاده فتنه گر که در دوران همین وزیر نفت فعلی رخ داده بود،ننویسیم.
دزدی را لیبرال های کرسنت کرده اند،تذکرش را ما گرفتیم!
مگر در پرونده کرسنت،پای چند طبقه اختلاس،امضا شده که ما را از شرح آن ممنوع القلم کرده اند؟!
خداوند بیفزاید بر درجات شهدای شرق ابوالخصیب.
امضای سرخ شان،پای فتوحاتِ واجب الشرح است،نه دله دزدی های لازم السکوت!
الحق که وصیت نامه ها کجا و متن بعضی قراردادها کجا؟!
خوب است برای ما،بعضی ها،خط قرمز معین نمی کنند،و الا باید فکر می کردیم آقازاده کرسنت،«علیه السلام» است!
اصلاً نکند گیر دادن ما به تخلفات کرسنت هم مخل روند مذاکرات است و ما نمی دانیم! دیده بودیم در زمین،مین بگذارند،ظاهرا در زمان هم میشود گذاشت! و در زمین عدالت هم! خودی ها چه مین های بدی می کارند! از قرار،«عدالت» هم مثل «شلمچه»،«سه راهی شهادت» دارد.سردار یک دست کربلای ۵،حاج حسین خرازی! آزادی بیان ما در خطر است.به قلم ما که رسید،آسمان دولت اعتدال،تپید! در جمله «ما ممنوع القلم ها را سریع القلم کرده ایم» تشخیص میزان صداقت،آسان است.ما انتظار داشتیم «کربلای ۵» خط قرمز دولت باشد، نه «کرسنت». «کربلای ۵» دربار ندارد که قـزوه،شاعر درباری باشد.
سراینده «مولا ویلا نداشت» در جناح عدالت است.هنگامی که بچه های مخابرات آمدند روستای شهیدآباد مازندران تا تلفن خانه مادر شهید را بکشند،شیرزن جواب شان داد؛«بچه من در لشکر ۲۵ کربلا،خودش بیسیم چی بود،اوّل بروید خانه دیگر اهالی».بی خیال روزگار،من هنوز دوست دارم دست تکان دهم برای «قطار اندیمشک».آخر امروز چهارشنبه،به شب که برسد،بیست و هفتمین سالگرد عملیات«کربلای ۵»است،امّا بعضی شعرا خوب می دانند که از یازدهم سپتامبر دقیقاً چند روز گذشته.و آمار توله های اوباما دست شان است.بعضی شعرا آخرش هم نفهمیدند که ۲۴ از ۱۳ بزرگ تر است و ۴۰ از جفت شان.بعضی شعرا سال ۸۸ «مداح توهم» شدند،و در «دربار آقازاده ها»،سبیل شان با «تقلب» چرب شد.
بعضی شعرا،در «دربار فتنه»،بچه های کانال پرورش ماهی را به قطر گردن «م.ه» و چند اسم مخفف و خار و خفیف دیگر فروختند.شعرهای شان هست! بعضی شعرا،علاوه بر شعر،شِر هم می گویند.و اغلب شِر می گویند.و یادشان رفته «دوئیجی» کجاست.و «حاج بخشی» که بود!
یک بار در کودکی داشتم «مولا ویلا نداشت» میخواندم،خیال کردم نام سراینده اش «غزوه» است،بعد دیدم این درست ترین اشتباه عمرم بوده! شهدای«کربلای ۵»هیچ کدام دربار نداشتند،حسین غلام کبیری،بچه شاه عبدالعظیم بود،امیرحسام ذوالعلی دربار نداشت و مولای ساکن در چند کوچه پایین تر از سه راه جمهوری،هنوز هم ویلا ندارد.
قزوه شاعر انقلاب است.و انقلاب دربار ندارد.ساعت دست بعضی شعرا اما هم چنان با «مؤسسه،تنظیم» می شود!
نشان به نشان فتوحات «کربلای ۵» هر کجا بحث امتیاز گرفتن از دشمن است،نام بسیجی می درخشد.
شاعران دولتی را اتفاقاً همین وقت ها می توان شناخت.
«خانه شعر»،«همت» را قبول دارد،امّا بی وصیت نامه اش.و البته «دولت» را بیشتر از «همت» دوست دارد.
هفت شهر عشق را بسیجی گشت،«خانه شعر» هنوز اندر خم قر و فر سبیل و کلاه فرانسوی است.
شاعر«قطار اندیمشک»،قزوه عزیز! امشب بچه های «کربلای ۵» به خط می زنند.
زمین و زمان را مین گذاری کرده اند.
دوباره باید سربند «یا زهرا(س)» بست…
«حالا قطار بر ریل گلوله ها خواهد رفت…
و سوزن بان بهشت در «سه راهی شهادت» ایستاده است».
وطن امروز/ ۱۸ دی ۱۳۹۲
با تشکر از: