نه شيخ میدهدم توبه ونه پيرمغان می / زبس كه توبه نمودم ز بس كه توبه شكستم
يغمای جندقی
اگـــر جــــرم بخشـی به مقــدار جـود / نمـــاند گنهـكاری انــــدر وجـــــود
سعدی
نيم اهل زهد و تـوبه به من آرسا غرمی / كه به صدق تـوبه كــردم ز عبـادت ريائی
عراقی
چو شكست توبه من،مشكن تو عهد،باری / به من شكسته دل گو،كه:چگونهای؟كجايی؟
عراقی
به طــواف كعبـه رفتــم،به حـــرم رهـم ندادند / كه بــرون درچه كــردی،كه درون خـانـهآئی؟
عراقی
بــرادران طــريقت نصيحتـــم مكيند / كه تـــوبــه در ره عشــق آبگينـه بــر سـنگ است
سعدی
دست حاجت كه بــری پيش خداوندی بر / كه كريم است و رحيم است و غفور است و ودود
سعدی
ساقی بيــار جــامی كز زهـد تـوبـه كــردم / مطرب بــزن نــوائی كـــز تــوبه عـــار دارم
سعدی
همه عـمــر اگـــر بنــده كند معصيتش / به يكی تـوبـه ببخشد،كه غفـور است و رحيم
محيط قمی
سُبحه بر كف تـوبه بر لب دل پر از شوق گناه / معصيت را خنده می آيد ز استغفار ما
صائب تبریزی
ز عشق و باده رهی، تــوبه ام دهد زاهد / من و شكيب ز معشوق و می معــاذ الله!
رهی معيّری
يا رب ار نگذری از جــرم و گناهم چه كنم؟ / ندهی گــر به در خويش پنـاهم چه كنم؟
بهجتی شفق
كاسه و كوزه تقـوا كه نمودند درست/ ديـدم آن كاسه به سنگ آمـد و آن كوزه شكست
شهريار
من نه خود توبه شكستم كه گنهكارشوم / توبه خود را شكند چون تـو شوی باده پرست
لعلی تبريزی
:: موضوعات مرتبط:
اشعار ,
,
:: بازدید از این مطلب : 660
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0