با داغ آشـکار،ز بیــداد بـى شمار
در ذهن باغ،زخم تبـر،مانده یادگار
هر شاخهاى جدا شود آنجا زپیکرى
جوش جوانه سر زند از جاى دیگرى
در باغ اگر زخـم تبــر،خــارى اوفتد
زخمى که موریـانه زند،کارى اوفتد
اى نخل سـایه گستر پـر بار انقلاب
اى در هجـوم خصم خـدا یار انقلاب
زخم تبر به جان تو هر چند نارواست
اما هراس ما همه از موریانه هاست
محمدجواد محبت
:: موضوعات مرتبط:
اشعار ,
,
:: بازدید از این مطلب : 385
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0