آتشی که نمى سوزاند" ابـراهیـــم " را
و چاقویی که سر نمیبرد "اسماعیل" را
و دریایى که غرق نمی کند"موسى" را
کــــــــودکـــی کـه مــــــــــادرش او را
به دست مـوج هاى "نیــل" می سـپارد
تـا برسـد به خـانـه ی تشنـه به خـونش
و دیگری را برادرانش به چـاه مى اندازند
سر از خـانـه ی عـزیـز مصــر درمی آورد
آیـا هنـوز هـم نیـامـوختـی؟!
کـه اگــــــر هـمـه ی عـالـم
قـصد ضـرر رساندن بـه تـو را داشته باشند
و خــــــدا نخــــــــــواهـد "نمـی تــوانـنـد"
پس
به " تدبیـــرش" اعتـماد کن
به "حکـمـتـش" دل بسـپـار
به او " تـوکـل " کن
و به سمت او " قــدمــــی بــــــــــــــــردار "
تـا
آمدنش به ســوى خـود را به تماشا بنشینی
سید مصطفی صادقی
:: موضوعات مرتبط:
ادبیات ,
,
:: بازدید از این مطلب : 432
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0