براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
|
|
تو زن و جفت نداری تو خور و خفت نداری
احــد بی زن و جفتی ملک کامــــروایی
نه نیـازت به ولادت نه به فـرزندت حاجت
تو جلیل الجبـــروتی تــو نصیـر الامـرایی
تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی
تو نماینـده ی فضلـی تــو ســــزاوار ثنــایی
بری از رنـج و گـدازی بری از درد و نیـازی
بری از بیم و امیدی بری از چون و چرایی
بری از خوردن و خفتن بری از شرک و شبیهی
بری از صـورت و رنگـی بـری از عیب و خـطایی
نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو گفتن که تـو در وهم نیــایی
نبد این خلق و تو بودی نبود خلق و تو باشی
نه بجنبی نه بگــــردی نه بکاهی نه فــزایی
همه عـزی و جلالی همه علمی و یقینی
همه نوری و سروری همه جودی و جزایی
همه غیبی تو بدانی همه عیبی تو بپوشی
همه بیشی تو بکاهی همه کمی تو فزایی
احـــد لـــیس کمثـــله صـمد لـیس له ضد
لمن الملک تو گویی که مر آن را تو سزایی
لب و دندان سنایی همه توحید تــو گوید
مگـر از آتش دوزخ بودش روی رهــــــایی
:: موضوعات مرتبط:
اشعار ,
,
:: بازدید از این مطلب : 675
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Bahram
ت : دو شنبه 28 بهمن 1392
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|