روزی دروغ بـه حقیقت گفت:
میل داری باهم به دریـا برویم و شنا کنیـم.
حقیقــت ساده لــوح پذیـرفت و گول خورد.
آن دو با هم به کنار ساحل رفتنند.
وقتی به ساحل رسیدند حقیقت لباسهایش را در آورد.
دروغ حیلـه گـر لباس های او را پوشید و رفت.
از آن روز همیشه حقیقت عـریـان و زشت است.
امّا دروغ در لبـاس حقیقت با ظاهری آراسته نمایان میشود.
:: موضوعات مرتبط:
ادبیات ,
,
:: بازدید از این مطلب : 424
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0