دوان دوان ز فرا سوی نور می آید/ امین ترین کلیمان ز طور می آید
ردای سبز رسالت به دوش خود دارد/ از آسمان نگاهش ستاره می بارد
شتاب پای محمد خلیل آسا بود/شب هلاکت بت های لات و عزی بود
نسیم خنده ی او مژده ی سحر دارد/به دست همت خود پرچم ظفر دارد
شعاع نور جبینش به کهکشان رفته/به مرزهای سماوات بیکران رفته
سپیده طبل افق را مدام می کوبد/مسیر آمدنش را فرشته می روبد
ترانه ی لب او "اقرا باسم ربک" بود/تبسمش می عرفانی ملائک بود
دریده پرده ی شب را به نور سیمایش/حریم خلوت خورشید چشم گیرایش
طنین هر قدمش شادباش می گوید/به زیر هر قدمش سبزه زار می روید
زمین مرید طریق مسیح نعلینش/هزار بوسه زند بر ضریح نعلینش
کران رحمت او وسعت هزاران نیل/به ارتفاع مقامش نمیرسد جبریل
خدا دوباره به عشق نبی تبسم کرد/بهشت قرب خودش را به نام مردم کرد
به گوش می رسد از سمت سرزمین خلود/صدای خواندن چاووش حضرت داوود
بزرگ زاده ی ایل مبشران بهشت/امیر قافله سالار کاروان بهشت
مسیح مکه شد و روح مرده را جان داد/به مرگ دخترکان عشیره پایان داد
به قوم حق طلبان اذن میگساری داد/سپاه و لشگر ابلیس را فراری داد
مدبرانه به قتل خرافه فتوا داد /به دست غنچه ی لب،حکم جلب غم را داد
خدا کند به نگاهی شویم مقدادش/شویم ساکن خوشبخت شیعه آبادش
خدا کند که بخواهد ابوذرش باشیم/کنار گنبد خضرا ، کبوترش باشیم
بخند حضرت آقا که یاسرت باشم/بهشت هم بتوانم مجاورت باشم
من از تبار ارادت ز کوی سلمانم/هزار مرتبه شکر خدا مسلمانم
به خال حضرت معشوق خود گرفتارم/من از قبیله مجنون ز ایل عمارم
من از پیاله ی دستت شراب می خواهم/برای دار جنونم طناب می خواهم
اگر چه غرق گناهم بیا حلالم کن/سیاه دل نشدم لطف کن بلالم کن