کسی آمد در را محکم کوفت.
فاطمه ی زهرا سلام الله علیها به در خانه آمدند.پرسیدند: کیستی؟
گفت:من با رسولخدا صلّی الله علیه و آله و سلّم کار دارم میخواهم حضرت را ببینم.
حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند:
پیغمبرصلّی الله علیه وآله وسلّم درحالی نیستند که بتوانند ملاقات کنند و نمیشود.
در را بستند و آمدند.
مقداری،اندک زمانی که گذشت دوباره در به شدّت کوفته شد به گونه ای که تمام خانه به لرزه در آمد.
پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند:کیست فـاطمه جـان؟
حضرت زهراسلام الله علیهاخدمت رسولخداصلّی الله علیه وآله وسلّم عرضه داشتند:
عربی است آمده است و می خواهد شما را ببیند.
گفتم امکانش نیست.
فرمودند:نه عزیز من،او عـزرائیل است.
برای قبض روح من آمده است.او هیچ جا از کسی اذن نمی گیرد.
به حُرمَت تــو در زَد و می خواهد با اذن تـو وارد خـانه ی تـو شود.
خـانه ای که دیدید بعداً برای ورود به او چه کردند!
عـزرائیل آمد و خدمت پیــامبـر صلّی الله علیه و آله و سلّم سـلام کـرد.
پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند:برای قبض روح من آمدی؟
عرضه داشت: اگر اجازه بفرمایید بله.
فرمودند: صبر کن تا جبرائیل هم بیـاید،تـو با حضور او روح مـرا قبض کن.
:: موضوعات مرتبط:
داستان کوتاه ,
مطالب مذهبی ,
تاریخی ,
مناسبت ها ,
,
:: برچسبها:
عـزرائیل ,
شهادت پیامبر(ص) ,
فاطمه ی زهرا(س) ,
,
:: بازدید از این مطلب : 908
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0