□ کاچی به از هیچ چی است:
همین هم غنیمت است.
□ کار از کار گذشته:
درست شدنی نیست.
کار از محکم کاری عیب نمی کند:
هیچ کس از مراقبت و احتیاط در کار زیان نمی بیند.
□ کارد به استخوان رسیدن:
کفگیر به ته دیگ خوردن – کارد به جای رسیدن.
□ کار دست کسی دادن:
درد سر و زحمت برای کسی درست کردن.
□ کارد دسته خودش را نمی بره:
کسی به اقوام و خویشان خودش آزاری نمی رساند.
کار دنیا تمامی ندارد:
کار همیشه هست.
□ کار را به کاردان باید سپرد:
وقت کار خود را با مراجعه آدم ناشی و تازه کار تلف نکن.
□ کار را که کرد آنکه تمام کرد:
برای اینکه کاری به نتیجه و سامان برسد همت و تلاش لازم است.
□ کارش زار است:
دچار وضع بدی است – گرفتار و پریشان حال است.
□ کارش ساخته است:
رو به نابودی است.
□ کارش گره خورده است:
کارش با اشکال مواجه است.
□ کار کشته شدن:
وارد بودن و کار خویش – تجربه در حرفه خود داشتن.
کار نشد ندارد:
غیر ممکن وجود ندارد.
□ کار نیکو کردن از پر کردن است:
مهارت و تبحر یک استاد نتیجه یک عمر کار و زحمت است.
□ کار هر بز نیست خرمن کوفتن:
کار هر بافنده و حلاج نیست.
□ کاری بکن بهر ثواب،نه سیخ بسوزد نه کباب:
چنانچه واسطه کار خیری هستی حق و عدالت و انصاف را رعایت کن.
□ کاسه از آش داغتر= کاسه از آتش گرمتر:
تظاهر به دلسوزی بیش از حد نمودن.
□ کاسه ای زیر نیم کاسه بودن:
راز و سری در پشت پرده وجود داشتن.